sEtArEhAyE aBi
یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:, :: 21:17 ::  نويسنده : farin rasouli

...all the remembers of us

?...can you hear my scream

...i want to desolate the world

here is'nt any result of our love

.restart

.a new world

!no

...it's my turn to go

یک شنبه 25 تير 1391برچسب:, :: 23:5 ::  نويسنده : farin rasouli

http://silviadwi.blogdetik.com/files/2010/07/love-you.jpg

حیف که صد شب و روزانتظار سحر     حال غریبه تر از غروب شده

نمیشناسم خورشید را                     چون ماه..لکه دار شده

حیف از آن رز سفید خاطره ها            با خون اشک پرپر شده

نمیدانم نور کجاست؟تاریکی کو؟         حیف که نور بی نور شده

پروانه های بچگی دیگر نمیشناسند مرا.حیف که آب تازگی به شراب من کهنه شده

کسی نمیداند راه کجاست                 حیف که بیراهه رفتن آزاد شده

به زیبایی تو نیست ای آسمانی دوست  آسمانی بودن برایت زیبا شده

نمیدانم او کجاست؟من کجام؟             شاید که کابوس بیدار شده

پرده هارا بکشید                               چشم و دل عشق هشیار شده

راهی نیست..همین بیراهه راه..راه شده دیدی که رفت حال بگو بیداری آغاز شده

یک شنبه 25 تير 1391برچسب:, :: 22:43 ::  نويسنده : farin rasouli

 http://smeshen.com/files/images/love11.preview.jpg

 

ای که بارها سخنم به نام تو کشیده شد               تو که بارها دل من با ندیدنت رنجیده شد

نصفه ای از تن من در نصفه ی وجود تو                    تا که کامل بشود "ما" در آواز نو

ای که بیراهه دلم راه تورا جست نرو                      من همانم که چشمان تو را خواست نرو

ز دریای دلت مهر چو امواج بود                              رنگ نیل آسمان بر سر تو تاج بود

تو مثل خواب میمانی ای دوست                            پاک مثل آب میمانی ای دوست

آسمانی میشود دردانه ی زمین ها                         تا نگاهی بکنی به اشک یاسمین ها

شنبه 23 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 21:7 ::  نويسنده : farin rasouli

 ای کسی که وجودم بسته به توست..

ای همانند دریا..ای آغوش بی پایان..

ای هم نشین خدا..فسانه هایم با تو رویاست..

ای آفتاب عشق..سراسیمه درگیر جنون تو..بی سخن فریاد میکشم و به یاد میاورم حرف دیروزت را برای فردای من...

یا عاشقانه هایت..با نگاهت شیدایی را به رخ عشق میکشم واین حس آسمانی را تا افق ارکیده باران می کنم...

روزت مبارک

پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:, :: 18:14 ::  نويسنده : farin rasouli

 

من میسوزم به یاد یک پروانه ی عاشق.به یاد یک دل که تاریک تاریک شد.

تظاهر به چشم بستن بر یک قلب شکسته و به یک سیگاری که دودش هوای تو را در قلبم حبس می کند.

تو چه هستی؟

پروانه به  عشق شمع سوخت و مجنون به غم لیلا مرد...

شمع گریست اما لیلا خندید.

تو از جنس لیلایی.

 دلم خوش است تنها نبودم .

لااقل مرگ مرا هنگام جدایی در آغوش گرفت و نگذاشت سرد بمیرم...

 

جمعه 18 فروردين 1391برچسب:, :: 15:52 ::  نويسنده : farin rasouli

 

ما همان کسانی هستیم که به هم وعده ی عشق دادیم..

ما دوری را عذاب دانستیم و جدایی را مرگ.

سرنوشت با تلنگر های فراموشی قلب ما را نمی بلعد.

ما کسانی هستیم که وابستگی را ساختیم و عشق را فهمیدیم.

جمعه 18 فروردين 1391برچسب:, :: 15:16 ::  نويسنده : farin rasouli

 

سوت سکوت در گوشت می پیچد و حضور درد خلوتت را بهم می زند.

تو و تنهایی در عذاب دوری با هم میسوزین.

بغض گلویت را می فشارد و تو درد می کشی...

با گریه پرواز می کنی..هیچ از این جا نمی فهمی.

غربت و تاریکی تو رامی بلعد.

و تو درد می کشی.

دنیا در گوشت آرام آرام تلخی حقیقت را زمزمه می کند...

به یاد میاوری نفرت را...

و درد می کشی 

 

 

پنج شنبه 17 فروردين 1391برچسب:, :: 23:44 ::  نويسنده : farin rasouli

 

 

 

می بینی و نمی توانی در آغوش بگیری . "دوستت دارم" در لبان قفل زده ات زندانی است

 

و میمیری....

 

کس نمی فهمد.

 

 

عاشقانه هایت کجاست؟؟نه خنده ای نه گریه ای. 

 

"خاطرات" واژه ی درد آور عشق..

 

 

"حسادت" خلاصه در من.

 

 

و "تو" گنجانده در عشق. 

 

عذابم می دهد این منی که زین بعد بی تو نشسته و خیال سرابت آزارش می دهد.

 

در هراس تنهایی..در هراس گم شدن خاطره ها...ترس از یاد بردن من.

 

 

یک شنبه 13 فروردين 1391برچسب:, :: 19:35 ::  نويسنده : farin rasouli

 

 این من اگر منم پس تنها فاصله باور است و هیچ بن بستی نیست در این راه.

 

تا آسمان پرواز کردن و برای رسیدن به اوج...باور دارم.

 

چون مردان ایران سراسیمه خاک پرور عشق اند..از این درایت هیچ نمی ماند.

 

یک ایرانی چون یک یک کوه می ایستد.

 

یک ایرانی چون راه پیش می گیرد.یک ایرانی برای رسیدن به علم تا ثریا پرواز میکند.

 

و هیچ شکی نیست بر این باور.چون این "من" یک ایرانی است.

سه شنبه 1 فروردين 1391برچسب:, :: 22:28 ::  نويسنده : farin rasouli

 

وجود تو مرا به آتش می کشد..لبخندت ویرانگر لانه ی  قلب من است.آرزوهایم با تو محو می شوند.

دوست داشتنت زیباست و افتخار میکنم به عشق تو.

زندگی با تو زیباست و خاطرات با تو معنا دارد.

افلاک بر زمین می کشی و تا ابد به تو عشق می ورزم هر چه قدر دور باشی از من به من نزدیک تر عشق توست.

خلاصه ی خوبی ها و مهربانی ها...

گاهی نمی دانم تو از دیار خاکی یا آتش که مرا به شعله کشیدی و بعد خاموشم کردی..به

خیال خود رفتی ولی در این میان من سوختم.

دوستت دارم برای تو کافی نیست...

و عشق بی معناست برای وصف تو.

تو نوتی هستی که با وجود ترانه اش را می خوانم.فکر کردن به تو زیباست...

این قصار ها معنا نمی دهد برای تویی که شعر هستی...

دوستت دارم

 

ارکیده نژند:عشق غمناک

یک شنبه 28 اسفند 1390برچسب:, :: 19:18 ::  نويسنده : farin rasouli

 

 دوباره فصل دیرینه ی عشق رسید.فصل آشنایی.پرستوها بار دگر آسمان را گلگون می کنند.

 

 

و باد دست نوازش بر پیکر زمین می کشد.

 

ستاره ها با شب آشتی کرده اند و مهتاب مهربان تر شده است.

 

بار دگر ابر اشک شوق بر زمین می ریزد و نسیم می کشان را بوسه باران می کند.

 

خاک تمنای باران می کشد و شکوفه عطر خوش معرفت بر دل ها می نشاند.

 

و دل ها بسی بهاری تر است دریا بس عاشقانه تر.

 

سبزه های صلح رنگ طبیعت بهار را به رخ واپسین لحظات زمستان می کشد.

 

برف ها خجالت زده در مقابل این همه زیبایی گلگون به درو ن زمین میروند...

 

و آب جاری می شود و عشق تازه می گردد.

 

عشاق شمع های تازه روشن می کنند برای سوختنی دوباره و به آتش کشیدن پروانه ای دیگر...

 

رسیدن بی معنا می شود و آغاز کردن را همه یاد می گیرند و از نو راه می سازند تا دوباره برسند و پایان را فراموش  

 

کنند...

 

 

 

 

 

ارکیده نژند:عشق غمناک

دو شنبه 22 اسفند 1390برچسب:, :: 20:3 ::  نويسنده : farin rasouli

 

 مطمئن باش و برو ضربه ات کاری بود.

 

دل من سخت شکست.

 

 

و چه زشت به من و سادگی ام خندیدی

 

 

به من وعشقی پاک که پر از یاد تو بود.

 

 

و خیالم می گفت 

 

 

تا ابد مال تو بود 

 

 

تو برو

 

برو تا راحت تر تکه های دلم را بهم بند زنم

ارکیده نژند:عشق غمناک

دو شنبه 22 اسفند 1390برچسب:, :: 19:54 ::  نويسنده : farin rasouli

وقتي تنهاييم دنبال يك دوست مي گرديم، وقتي پيداش كرديم دنبال عيب هاش مي گرديم
وقتي از دستش داديم دنبال 
 خاطره هاش مي گرديم...
و باز تنهاييم ...

سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:, :: 14:50 ::  نويسنده : farin rasouli

 

در آسمان علم وتدبیر تنها عقل فرمان می دهد و آگاهی وجود را فرا می گیرد.برای اوج گرفتن کافیست خود را بشناسیم و آرزو هایمان را باور کنیم.بی توجه از کنار یکدیگر گذشتن نگاه نکردن به دنیامانند دزدی از خویش است دزدی از علم خود از عقل خود.

 

 

رویاهای ما از فکرها و اندیشه هایمان هستند و تنها کسانی که ریشه ی باور را در خاک حقیقت می توانند پرورش دهند خودمان هستیم.

 

 

با باور کردن خود و تفکر به آینده زندگی را می سازیم و سرنوشت را می نویسیم.

 

فاصله رویا تا حقیقت تنها خط باریک باور است.بیایید باور کردن را با تدبیر و دور اندیشی یاد بگیریم تا از رویا به واقعیت بپیوندیم. 

یک شنبه 14 اسفند 1390برچسب:, :: 22:54 ::  نويسنده : farin rasouli

 

 نقشی بر آن نیست ولی پرسخن است.سفید و بلند قامت.یک تکیه گاه برای روزهاوشب هایی که وقتی دل تنگ دلت بودی به او تکیه دهی.

 

او دل آجری است مهربان.تکه تکه چسبیده از عشق.دیوارعشق سخن نمی گوید تنها در آغوش می گیرد.پابه پای باران گریه می کند.

 

 

او دل نوشته ی دل تنگانی است که روزی بروی او خاطره نوشته اند.

 

 

دیواری پر خاطره در پشت هر خانه.در هرکوچه.هر خیابان...

 

 

دیوارها سنگ نیستند.یخ نیستند.بی جان نیستند.

 

 

آنان صاف و مهربانند.

 

 

دیوار ها با یک تلنگر از هم جدا نمیشوند...

 

 

دیوار قلبت مهم ترین پایه عشقی است که بر آن خاطره می نویسی..مهم ترین دوستی است که به آن تکیه می کنی..

 

 

دیوار باوفاست.در زمستان پناه برف می شود..بهار همسایه برگ ها...پاییز هم اشک باران وتابستان خورشید را عاشق می کند.

 

 

هرگاه بی کس بودی به دیوار قلبت تکیه کن..

 

 

قلب بی دیوار فرو می ریزد.دیوار نجابت خانه هاست.نجابت قلب هاست..

 

تقدیم به دیوار قلب ها

یک شنبه 14 اسفند 1390برچسب:, :: 22:37 ::  نويسنده : farin rasouli

 

 جوهر قلم تمام شده بود..نگران بودم قلمی دیگر.هنوز خیلی حرف داشتم باید می شنیدی.

 

 

ورق سپید روبه رویم تاریک تاریک شده بود.جایی برای نوشتن نبود اما حرف داشتم باید می شنیدی...برگه ای دیگر.

 

 

سپیدی اش امیدم میداد تا بنویسم.

 

 

دلتنگ دلم بودم.خیلی وقت است حرفی نزده.سکوت چه دردناک است.

 

 

باید بشنوی.

 

 

سپیدی ورق را می دزدم.باید بشنوی. 

 

 

می نویسم...حتی اگر بگریم می نویسم...زمین بلرزد.آسمان بی نور شود.خورشید رود می نویسم...

 

 

دلم تاریک شده...ای دل بیچاره بگو که من از یاد توست که می نویسم...

 

 

آسمان رعدی زد.ابر گریه می کرد.آسمان دل تو هم سکوت کرده؟گریه کن.

 

 

گریه با این که بی حرف است اما فریاد غم می کشد.آه عشق می گوید و درد تنهایی می کشد.ای آسمان بگو تا بنویسم...

 

 

ماهت ماتم گرفته؟خورشیدت بی نور شده؟ستاره ها دیگر نیستند؟

 

عاشقانه ببار..ماتم نگیر..من برای دلی تاریک می نویسم...

یک شنبه 14 اسفند 1390برچسب:, :: 16:59 ::  نويسنده : farin rasouli

 

گاهی فاصله ها شیرین اند و راهی میشوند برای رسیدن و گاهی جاده ای دلتنگ .

 

 

این دوری ها هیچ راهی برای فرو کشیدن انتظار ندارند.

 

 

فاصله ها سردند.عطش وجود را خاموش می کنند و تنها عصاره ی محبتی که در نگاه هاست بسته می شوند.

 

 

ستاره های آسمان یکی یکی از هم فاصله می گیرند و دور می شوند تا جایی که در فلک خاموش شوند.

 

 

فاصله ها نگاه مهتاب رادر آب ممنوع می کنند و عشق رسیدن را از راه می گیرند.

 

 

فاصله ها سردندوآتش را به یخ می کشندوقلب را کوچک می کنندوچشم هایی بی نوروجاده هایی بی پایان.

 

فاصله ها زاده ی زمستان اند و هیچ جز درد نمی فهمند...
 

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

درباره وبلاگ


باز هم باران میبارد این بار امید نزد من است من عاشقانه خدا را می خوانم...
آخرین مطالب
پيوندها



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 308
بازدید ماه : 439
بازدید کل : 75450
تعداد مطالب : 77
تعداد نظرات : 107
تعداد آنلاین : 1

Alternative content